top of page

این صفحه در حال حاضر تحت توسعه است. اگر می‌خواهید مشارکت کنید و افکار، دیدگاه‌ها و ایده‌های خود را با ما به اشتراک بگذارید، لطفاً به ایمیل ما ایمیل بزنید تا دیدگاه شما را بخوانیم و در مورد آن تأمل کنیم: درود و برکت.

admin@universalgodmessageofpeace.org

 

فرشتگان

جن

هفت "بهشت"

آتش جهنم

شیطان ( درکی بر اساس  آموزه های قرآن از لاله  تونسر)

بسم الله الرحمن الرحیم.  

 

حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است!

 

به خدا پناه می برم از شیطان رانده شده از رحمت او (رانده شده، ملعون).  

 

در اینجا افکاری وجود دارد که می‌خواهم درباره دانشی که در مورد دشمن مشترک بشریت یعنی شیطان شناختم، با شما در میان بگذارم.

 

خدا ما را به حقیقت دعوت می کند، به زندگی ابدی. او با استفاده از ذهن و حواس برای جستجوی حقیقت و درک، قلب هایمان برای دادن و دریافت عشق، و بدن هایمان برای «خلاق» بودن، ما را دعوت می کند تا او را بهتر بشناسیم از طریق دانش، خرد، درک و عشق. او ما را دعوت می‌کند و به کسانی که در راه او استقامت می‌کنند و به او اعتماد می‌کنند، وعده می‌دهد: صلح، محبت، شفقت، رحمت، بخشش، شادی، عزت، احترام، عدالت، و هر چه خوب و راست است. او از ما می خواهد که با کمک به برادران و خواهران همنوع خود که نیازمند نعمت هایی هستند که او عنایت کرده است، خود را فروتن کرده و قدردان روزی او باشیم تا بتوانیم از دروازه های معراج به ایستگاه های رفیع دسترسی پیدا کنیم. حضور او را در ملکوت خدا احساس کنید. این زندگی یک هستی گذرا است، امتحانی است، لذتی گذرا که در آن روزگار خوب و سختی به پایان می رسد. بنابراین مهم است که برای موفقیت تا حد امکان با خالق خود در ارتباط بمانیم و نشانه هایی را که از طریق هدایت او از طریق پیامبران، رسولان، وحیانش و از طریق تجربیات شخصی فراز و نشیب خود فرستاده است گوش دهیم و ببینیم. از طریق دعا، خود اندیشی، استفاده از عقل، توجه و اعمال عبادی. خداوند از ما می خواهد که از روزی او بهره مند شویم، اعتماد کنیم که او روزی خواهد کرد و از او بترسیم، از اوامر او اطاعت کنیم و با دوری جستن از هر چه باطل خود را پاکسازی کنیم. خداوند ما را به ايمان به او و ايمان به فرشتگان و غيب و آيات و پيامبران و پيامبرانش و روز قيامت و تسليم شدن در برابر اراده الهي او دعوت مي كند. او ما را دعوت می کند که در راه او یاور او شویم و با تسلیم کامل به سوی او روی آوریم تا ظرف نور و محبت او شویم و راه های دشوار را بشکنیم تا از شر دشمن مشترکمان شیطان در امان بمانیم.  

 

و شیطان کیست؟ آیا او اصلا وجود دارد؟ - این همان چیزی است که شیطان می خواهد ما را زیر سوال ببریم - او تمام تلاش خود را می کند تا ما را متقاعد کند که وجود ندارد، یا در واقع دوست ماست و نه دشمن ما. او دروغ می گوید، فریب می دهد و به زیباترین شکل ظاهری خیانت می کند، با برانگیختن امیال در درون ما تا توجه ما را از خدا، خالق ما منحرف کند. مأموریت او این است که بخواهد بشر را خلقت خدا را به باطل تبدیل کند. دعوت به گناه و تجاوز از حدود تعیین شده از سوی خداوند می کند. او از لباس مبدل استفاده می کند تا خود را از دنیا بپوشاند، در حالی که در خفا سعی می کند ما را فریب دهد تا از جادو و توهم خود پیروی کنیم، با پوشاندن تمام دروغ ها و گناهان در لباس ظاهر زیبای لذت های دنیوی و وجود موقتی تا بتوانیم چهره خود را از خدا پنهان کنیم. (هرچند خداوند آنچه را در سینه های انسان است می داند و لباس بیرونی ما نمی تواند ما را از او پنهان کند) .. شیطان ما را به هر باطل و گذرا دعوت می کند. او می‌کوشد تا اوامر خدا را فراموش کند و از خدا دور شود و از او سرپیچی کند و از او و فرزندانش به آتش جهنم پیروی کند. او در طول راه به ما می گوید که دیگر برای بازگشت به سوی خدا دیر شده است، بذر شک در مورد رحمت خدا و تمایل او به بخشش می افکند. او روش های زیادی دارد، اما یک روش بزرگ تفرقه است، دیگری حواس پرتی است. دیگری شک (به خدا و خودمان) است..   شیطان به ما می خندد وقتی بین خودمان تفرقه می اندازیم، و وقتی ملتی بر ضد ملت می چرخد، وقتی جفت ها از هم جدا می شوند و خانواده ها از هم می پاشند. شیطان می خواهد ارتش «عشق» را تضعیف کند تا بشریت را نابود کند. او از ما می خواهد که با نافرمانی و استکبار همراه او سقوط کنیم.  

 

در قرآن آمده است که شیطان و فرزندانش مخلوق خداوند هستند که از آتشی بدون دود ساخته شده اند. قبل از آفرينش انسان از گل (گل دگرگون شده) ابليس (شيطان) از درجات عالي فرشتگان بود كه خدا را از روي ناچاري عبادت مي كردند. فرشتگان از نور ساخته شده اند اما شیطان یکی از جنیان است و همانطور که می دانید جن ها مخلوق خداوند هستند که مانند انسان ها دارای "اختیار" هستند. وقتی خداوند آدم را آفرید و از فرشتگان خواست که برای آدم سجده کنند، فرشتگان همگی سجده کردند، جز ابلیس که نپذیرفت. او معتقد بود که از انسان بهتر است زیرا از آتش و انسان از گل ساخته شده است. او نسبت به آدم «تکبر» و «حسادت» داشت و همین امر موجب سرپیچی او از فرمان خداوند به سجده شد. او "کافر" شد - نه به این دلیل که به وجود خدا اعتقاد نداشت، بلکه به این دلیل که از اطاعت از فرمان او بیش از حد مغرور بود که او را پرستش کند. او از این پس از بهشت رانده شد و با خدا پیمان بست که خداوند او را تا روز قیامت مهلت دهد تا شیطان هر چه بیشتر از انس و جن را از راههای عروج به سوی خدا گمراه کند و پیروی کنند. او را به آتش جهنم. اما خود خداوند به شیطان گفته است که نمی‌تواند بندگانش را که از هدایت او پیروی می‌کنند و از حدودی که خداوند برای انسان تعیین کرده است، گمراه کند. پس خداوند به کسانی که تسلیم اراده او و متمایل به حق و اطاعت از اوامر او هستند وعده می دهد که حتی در زندگی دنیوی نیز در فضایی محفوظ خواهند بود.  

 

همانطور که از کتاب مقدس می دانیم، خداوند ما را به راه «حقیقت» و «عدالت» و راه های «عشق» و «بخشش» دعوت می کند. خداوند از ما می‌خواهد که تسلیم او شویم، احکام او را اطاعت کنیم، به این حقیقت که او یگانه معبود است اعتراف کنیم، صفات زیبای او را بشناسیم و آنها را به عنوان راهنما برای زندگی خود استفاده کنیم، در جستجوی حقیقت باشیم، در حالی که از نعمت‌های خود (اعم از جسمی و روحی) استفاده می‌کنیم. به هر طریقی که می توانیم از طریق گفتار نیک و اعمال محبت آمیز به دیگران در سفر خود کمک کنیم و در مبارزه دنیوی برای آرمان او پایداری کنیم. برای ما مهم است که بدانیم شیطان دشمن ماست تا بتوانیم تشخیص دهیم که او از ما می خواهد که برعکس این چیزها را انجام دهیم. شیطان و لشکر او هر کاری که از دستشان بر می آید انجام می دهند تا ما را به هر طریق ممکن لغزش کنند و سپس ما را متقاعد کنند که برای بازگشت به سوی خدا خیلی دیر شده است. 

اجازه ندهیم شیطان ما را از راه های صعود به رحمت خدا و ملکوت او لغزش دهد، همانطور که باعث سقوط اجداد ما شد. 

ما باید از روش هایی که شیطان و پیروانش استفاده می کنند آگاه باشیم تا بتوانیم با پرهیز فراوان از آنها دوری کنیم. شیطان می‌داند که هر چیزی که منجر به سقوط او شد، اگر بتواند آن عواطف و احساسات را در انسان برانگیزد، همان چیزی است که منجر به سقوط ما خواهد شد. خداوند به او این اجازه را داده است تا انسان با گفتار و رفتارش این فرصت را پیدا کند که اعتقادش به خدا را تأیید کند. موفق کسانی هستند که حقیقت درونی آنها با بیان ظاهری آنها مطابقت دارد. این زندگی مانند یک امتحان و یک سرگرمی کوتاه است..  

 

شیطان ما را از جایی می بیند که ما او را نمی بینیم. او دراز می کشد و در کمین می نشیند تا ما از «فضای محافظت شده» خود خارج شویم تا به ما نزدیک شود و هوس هایی را در درون ما برانگیزد تا ما را به بیراهه بکشاند. هر چه به خدا نزدیک‌تر می‌شویم، تاریکی که بیرون از فضای محافظت‌شده‌مان در کمین ماست، تاریک‌تر می‌شود و شعله آتش داغ‌تر می‌شود.

 

پس چه چیزی می تواند ما را تا حد امکان در فضای محافظت شده نگه دارد؟ -یاد خداست- در حد توان. نماز مستمر، روزه، صدقه، توبه، محبت و ایثار/ فداکاری/ تزکیه نفس- و آگاهی از حربه های شیطان تا آنها را بشناسیم و به خدا پناه ببریم. هر چه هنگام دراز کشیدن، نشستن، ایستادن، کار کردن و در هر تعاملی که با دیگران داریم، خدا را بیشتر یاد کنیم، این اعمال مانند یک «دعا» مستمر می شود که ما را در فضای محافظت شده خود نگه می دارد.  

 

شیطان می‌کوشد در انسان «هوس» برانگیزد تا انسان‌ها را «تفرقه» کند و لشکر بشری را در برابر یکدیگر تضعیف کند تا به گناه و نافرمانی و جهل بیفتند و از راه‌های خدا منحرف شوند. من می خواهم درک خود را از چیستی این "آرزوها" با شما به اشتراک بگذارم:  

 

بت پرستی: این پرستش هر باطل است. نوعی از بت پرستی شامل دعا کردن از چیزی یا کسی غیر از خدا برای کمک کردن، و شریک ساختن آنها در آفرینش و اعتقاد به اینکه آنها می توانند ما را از آتش جهنم نجات دهند، است. شامل شرک کردن دیگران با خدا در عبادت و دعوت از دیگران برای شفاعت ما می شود. وقتی انسان به گناه می افتد، شیطان سعی می کند ما را باور کند که خدا صدای ما را نمی شنود، دعای ما مستجاب نمی شود و ما را نمی بخشد. او سعی می‌کند ما را وسوسه کند که دیگران را با خدا شریک کنیم، «به عنوان راهی برای نزدیک‌تر شدن به خدا از طریق آنها». شیطان سعی می کند پیوند خالصی را که هر انسانی می تواند با خالق خود داشته باشد، از بین ببرد - ارتباط مستقیم خالصی که خدا می خواهد با تک تک ما داشته باشد.  

 

حسد: همانطور که شیطان نسبت به انسان غبطه می خورد، می خواهد که ما نسبت به یکدیگر و دیگران نسبت به خلق خدا غبطه بخوریم. آیا حسادت نقشی در امتناع شیطان از سجده بر آدم نداشت؟ و در قابیل کشتن برادرش هابیل؟ بسیاری از مردم به دلیل حسد متقابل در روی زمین فساد و فساد می کنند. حتی بعد از اینکه علم به انسان رسید، خود غنای علم برای کسانی که در جستجوی آن هستند می تواند باعث حسادت در درون خود شود. این همان چیزی است که در دین اتفاق افتاده و باعث تقسیم انسان به فرقه ها و گروه ها شده است، حتی اغلب پس از رسیدن علم به آنها. شیطان می‌داند که «شناخت نافرمانی» از خدا (که منجر به سقوط خود او شد) در نزد خداوند بدتر و کمتر از نافرمانی ناشی از جهل قابل بخشش است. بنابراین، هر چه بیشتر «بدانیم»، او بیشتر در کمین ما می‌نشیند، ارتش او که ما را محاصره می‌کند بیشتر می‌شود، تمایل او برای تلاش برای «لغزش» و «سقوط» ما قوی‌تر می‌شود.   جاهلان (که با کمال میل جهل را برمی گزینند) از سوی دیگر، طبیعتاً به دلیل عدم دانش و خرد، تمایل به فساد دارند و دوباره به دست شیطان می افتند تا او ما را با هوس های شیطانی که به تاریکی ها منحرف می شود، دستکاری کند.  

 

تکبّر: همان گونه که شیطان خود را بهتر از آدم می پنداشت چون از آتش و آدم از گل ساخته شده است، شیطان نیز وقتی می بیند که انسان در برابر خدا متکبر است، می خندد. او می‌خواهد به ما این احساس را بدهد که «خودکفا» هستیم و بنابراین به خدا «نیازی» نداریم، و می‌خواهد به خاطر نعمت‌هایی که از دیگر خلق‌های او و دیگر مخلوقات اوست، باور کنیم که «بهتر» هستیم. به ما داده شده است. پس چگونه شیطان ما را وادار به "متکبر" می کند؟ - در نهایت از طریق ناسپاسی و جهل و دوری از حق با بازی و سرگرمی و فخر متقابل. هر چه انسان نادان و ناسپاستر شود کمتر متوجه می شود که نعمت هایی که دارد از خود خداست - رب الرزق - و هر چه بیشتر خود را خودکفا فرض کند. وقتی انسان خود را بی نیاز می‌پندارد، راحت‌تر از سایر امیال دنیوی حواسش پرت می‌شود و در را برای شیطان و لشکر او بیشتر می‌گشاید تا بینایی شنوایی و فهم خود را از راه‌های خدا بپوشاند. ببینید چگونه انسان به فرقه‌ها و گروه‌های مذهبی تقسیم می‌شود که هر کدام فکر می‌کنند به خدا نزدیک‌تر و بهتر از دیگران هستند؟ هر کدام بر این باورند که درست می‌گویند و دیگران اشتباه می‌کنند. هر یک سعی می کند این را به دیگران اعمال کند و دیگران را مجبور کند راهی را که انتخاب می کند دنبال کنند. وقتی شیطان ما را متقاعد می کند که «کتاب» یا «پیامبر» یا رسولی که به یک ملت داده شده بهتر از سایرین است، از جستجوی دانش بیشتر و کسب اطلاعات بیشتر در مورد روش های او که او استفاده می کند، باز می مانیم. ما از تعلیم از تفاوت‌های خود و ایجاد روابط مسالمت‌آمیز با برادران و خواهران ایمانی‌مان و «کمک کردن» یکدیگر در جلب رضایت خدا بازمانده‌ایم.  

 

جهل: شیطان از ما می‌خواهد که احکام خدا را یا ندانیم، یا فراموش کنیم، یا (بعد از آگاهی) بشکنیم تا از او سرپیچی کنیم، همان‌طور که خودش وقتی از سجده بر آدم امتناع کرد، نافرمانی کرد. پس چگونه شیطان باعث می شود که ما بخواهیم راه جاهلیت را دنبال کنیم؟ یک راه این است که او به ما می گوید که «جهل» سعادت است. او ما را به این حقیقت آگاه می کند که هر چه بیشتر بدانیم، مسئولیت بیشتری داریم و بنابراین بهترین راه برای دوری از مسئولیت و «لغزش» و «سقوط» پرهیز از دانش جویی است. روش دیگری که او استفاده می کند این است که ما را متقاعد کند که دانش در واقع بسیار سودمند است و این دانش به تنهایی ما را نجات می دهد - او توجه ما را به "جزئیات" دانش منحرف می کند - ما را از دانشی که برای ما مفیدتر است منحرف می کند. همچنین با متقاعد کردن ما به تمرکز بر جزئیات اعمال دینی، او ما را از تصویر بزرگتر منحرف می کند و باعث می شود با افراط در دین یا هر چیز دیگری، «تعادل» خود را در زندگی خود از دست دهیم. هر چه انسان زمان بیشتری را صرف «یادگیری» از کتاب و مراقبه کند، وقت کمتری برای تمرکز بر اعمال محبت آمیز دارد - که خود شیطان هم می داند که چیزی است که بسیار مورد رضایت خداوند است. دانستن این نکته مهم است که دانش بدون ترکیب آن با درک یا حکمت یا اعمال عشق واقعی برای خدا مفید یا خشنود نیست. انسان باید مواظب باشد که فریب شیطان را نخورد که ما را متقاعد کند که خود علم ما را از دیگران «بهتر» می‌سازد، زیرا واقعیت این است که در نظر خدا تنها چیزی که یک نفر را از دیگری بهتر می‌کند، «عمل نیک» است. که صرفاً به قصد رضایت و عبادت خداوند انجام می شود. شیطان از «حواس پرتی» با «لذت‌های دنیوی و ثروت و فرزندان» استفاده می‌کند تا ما زمان کمتری را صرف «تفکر» و تفکر کنیم تا بتوانیم از اشتباهات گذشته خود و دنیای اطراف خود بیاموزیم و بفهمیم. او از ما می خواهد که سفر نکنیم و دنیایی را که خدا آفریده است نبینیم - او از "ترس" به عنوان راهی برای وادار کردن ما به زندگی ایستا استفاده می کند. نیروی حیات در حرکت دائمی است. هر چیزی ثابت، چه بالا یا پایین، چه داخل یا خارج، در نهایت از وجود ناپدید می شود. در هر کاری که انجام می دهیم باید یک جریان دائمی و تعادل و اعتدال وجود داشته باشد تا بقای خود باقی بمانیم. اگر کسى مجبور شود از عبادت خدا در جهتى (چه از نظر جسمى و چه از نظر روحى) دست بردارد، باید در جهتى دیگر به پرستش او بپردازد تا زنده بماند و روحش از حیات تغذیه شود.  

 

ناسپاسی: شیطان می‌داند که هر چه انسان کمتر سپاسگزار باشد، کمتر می‌فهمیم که هر خیری که دست ما به راه می‌اندازد، در واقع از خود خداست، زیرا فقط خود خدا است که «خیر» محض است. به این ترتیب بشر به جای اینکه به خدا برای خوبی هایی که بر سر راه او قرار می گیرد یا از سوی او به دیگران می رسد ستایش می کند - این روح را می زند و دروازه های رشد و جریان بیشتر عشق را می بندد. حمد و ستایش برای خود دیگران به جای خدا، می‌تواند منجر به تکبر و انحراف از این حقیقت شود که هیچ کس جز خدا حق پرستش را ندارد. شیطان از این طریق سعی می کند ما را متقاعد کند که ما خودمان مانند «خدا» هستیم و با این عقیده و باور انسان از منبع حیات ابدی خود جدا می شود. ناسپاسی نیز باعث می شود که انسان یاد خدا را «فراموش» کند، از خضوع دور شود و قوت ایمان را در قلب ما ضعیف کند، به طوری که در مواقع سختی «آماده» نشویم و در «ناامیدی» قرار بگیریم و آنگاه بیشتر دچار غرق شویم. با استفاده از ابزارها، حواس‌پرتی‌های کوتاه‌مدتی را که شیطان با ارائه تسکین موقتی کاذب از دردی که ما در این مواقع مصیبت‌ها و سختی‌ها احساس می‌کنیم و آمادگی آن را نداریم، استفاده می‌کند.  

 

حرص و طمع: میل به ثروت های دنیوی در ارجحیت بر خرد و فهم برای بسیاری از افراد حواس پرتی بزرگ است. حرص و طمع می تواند نه فقط برای جسمی، بلکه برای دیگر نعمت هایی باشد که دیگران دارند و ممکن است خودمان باور کنیم که از آنها کم داریم. اغلب حرص و حسادت با هم کار می کنند. شیطان سعی می کند ما را متقاعد کند که مالکیت دنیوی با «قدرت» همراه است تا در زندگی دنیوی هر کاری را که می خواهد انجام دهد - باعث می شود فراموش کنیم که همه روزی ها و عزت ها و قدرت ها از آن خداست - و تنها او کلیدهای روزی را در اختیار دارد. از این رو انسان به صرف وقت برای «پس انداز» دارایی و «تولید» بیشتر و بیشتر از توان خود و «جمع آوری» و «پنهان کردن» آن از دیگران تمایل دارد. او سعی می کند ما را با فقر آینده تهدید کند و بنابراین ما را از اعتماد به خداوند متعال به عنوان منبع رزق و روزی و به عنوان یک دوست محافظ ما دور می کند. بنابراین انسان وحشت می‌کند، ایمانش را از دست می‌دهد و وقتش را صرف کار، کار، کار می‌کند تا بیشتر و بیشتر، کوه‌ها را فراتر از نیازش پس‌انداز کند. به این ترتیب انسان از صرف آن زمان برای انجام کاری که خدا را بیشتر خشنود می کند، پریشان می شود - اعمال محبت آمیز - و در واقع "سهم کردن نعمت های خود با دیگران". هر چه فرد کمتر همنوعان خود را دوست داشته باشد، کمتر تمایل دارد با دیگران به اشتراک بگذارد. بنابراین «کینه» یکی دیگر از خواسته‌هایی است که برای دور کردن ما از راه خدا به کار می‌رود.

 

نفرت: چه چیزی باعث می‌شود یک نفر از دیگری متنفر باشد؟ آیا این فقدان «عشق» است یا میل به عدالت؟ آیا خوب است از چیزی که خدا را ناراضی می کند متنفر باشیم و فقط آنچه را که او را خشنود می کند دوست داشته باشیم؟ زیرا ما چه کسی هستیم که آنچه را که او را خشمگین می کند دوست داشته باشیم (اگرچه او دیر خشمگین است)؟   آیا انسان بدش نمی آید که آزادی از او گرفته شود؟ آیا آزادی باور کردن یا نداشتن باور حقی نیست که خداوند به همه مردم داده است؟ آیا خدا ما را نیافرید تا در باغ عدن هر طور که می خواهیم بخوریم و بیاشامیم؟ وقتی فرد یا گروهی از افراد دیگر سعی می کنند «آزادی» ابراز وجود و صادق بودن را از ما بگیرند، چه احساسی داریم؟ شیطان سعی می کند ما را وادار کند که حالت طبیعی را که خدا ما را در ساختار طبیعی انسان آفریده است، تغییر دهیم، حالت خلوص طبیعی و بی گناهی که ما با آن به دنیا آمده ایم. شیطان از طریق «شناخت نافرمانی» ما را به گناه و شرم دعوت می کند. او میل به "کنترل" دیگری را برمی انگیزد تا از آنها "منفعت" بگیرد، به عنوان راهی که باعث شود ما احساس "مظلوم شدن" کنیم و سپس راهی را برای شیطان فراهم می کند تا احساسات "نفرت" را علیه دیگران برانگیزد. . احساس نفرت هم برای خودمان و هم برای دیگران بسیار مخرب است. خود ما را به دام می اندازد و از تسلیم شدن در برابر اراده خدا جلوگیری می کند و بر ارتباط ما با او تأثیر منفی می گذارد. این باعث می‌شود در «گذشته» زندگی کنیم و بنابراین توانایی و پتانسیل ما برای خدمت به خدا را به حداکثر توانایی‌های خود در لحظه حال کاهش می‌دهد. روابط را از بین می برد و به جنگ، انتقام، فروپاشی خانواده ها، پیوندهای خویشاوندی می انجامد و باعث تفرقه و ضرر می شود. شیطان سعی می کند ما را متقاعد کند که جنگ با آتش بهتر از جنگیدن با آتش است و چشم در برابر چشم بهتر از آمرزش و آمرزش گناهان است. شیطان می داند که وقتی بدی با نیکی جبران شود، و اگر کینه با عشق جبران شود، و اگر باطل با حقیقت جبران شود، هذیان اولی به وسیله دومی که در واقع تنها چیزی است که واقعاً «وجود» است، از بین می رود و از بین می رود. در حقیقت و ابدیت کینه موجب تمسخر و بی احترامی می شود که پس از آن انسان دستورات خدا را زیر پا می گذارد.  

 

حواس پرتی و هذیان: شیطان و لشکریانش از هر روشی که می توانند استفاده می کنند تا ما را از یاد خدا منحرف کنند تا از دستورات او بیشتر بشکنیم. برخی از ابزارهای او شامل قمار و مسکرات و مواد اعتیاد آور است و بنابراین عاقلانه است که تا آنجا که ممکن است از آنها اجتناب کنید تا به موفقیت برسید. احساس "عاشق" بودن (میل خودخواهانه برای داشتن دیگری - کمی شبیه چیدن یک گل به جای اجازه دادن به "رشد" آن) نیز می تواند حواس پرتی زیادی داشته باشد و با وادار کردن ما به پرستش شخصی که ما را به سوی بت پرستی سوق دهد. باور کنید که آنها به جای پرستش خالق ما "عاشق" هستند. اموال و فرزندان ما لذت های دنیوی این زندگی است که شیطان از آن استفاده می کند تا از یاد خدا، از نماز ما، از راه رفتن و «هجرت» و «تلاش» برای رضای خدا منصرف شود. شیطان سعی می کند ما را متقاعد کند که باید برای فرزندانمان زندگی کنیم - اما در واقع خدا از ما می خواهد که او را حتی بر محبت خود به فرزندانمان مقدم داشته باشیم - و او از ما می خواهد که خدا را بر محبت والدین خود مقدم داریم - خدا از ما می خواهد که فرزندانمان را طوری تربیت کنیم که بدانند باید خدا را مقدم بر والدین خود قرار دهند نه اینکه کورکورانه راه پدران و پیشینیان خود را بدون جستجوی حقیقت دنبال کنند. شیطان از ما می خواهد که تا آنجا که ممکن است فراموش کنیم که این دنیا فقط یک خیال باطل و موقتی است. هر چه بیشتر این موضوع را فراموش کنیم، احتمال اینکه مسئولیتی را بر عهده نگیریم، به خدا روی نکنیم، توبه نکنیم و راه خود را اصلاح نکنیم، بیشتر می شود. او نمی‌خواهد که ما مرگ یا تاریکی را به یاد بیاوریم، زیرا هر چه بیشتر مرگ را یادآوری می‌کنیم، و تاریکی بیشتر متوجه می‌شویم که زمان‌های خوب دوام نمی‌آورند، و روزهای بد دوام نمی‌آورند، و آنچه واقعاً کار خداست، جاودانی که به او تعلق داریم و به سوی او باز می گردیم. به همین ترتیب، او نمی‌خواهد ما چیزی را که مرتبط با «تاریکی» است، به خاطر بسپاریم، زیرا می‌داند که در واقع تاریکی می‌تواند برای انسان مفید باشد، اگر از راه درست استفاده شود. در شب بعد از غروب آفتاب یا درست قبل از طلوع آفتاب است   که روح ها بیشتر به یاد خدا تمایل دارند. اغلب در تاریک ترین لحظات ماست که انسان بیشتر احساس فروتنی می کند و تمایل دارد به سوی خدا روی آورد. در رنج و سختی ماست که انسان بیشترین استعداد را دارد که دلش را به روی پروردگار جهانیان بگشاید و حقیقت را دریابد و توبه کند و نجات یابد. شیطان نمی‌خواهد ما این کار را انجام دهیم، بنابراین او تمایل دارد تا جایی که ممکن است در تاریک‌ترین ساعت ما وقتی تنها هستیم به ما نزدیک شود و تنها راه برای دوری از شر تاریکی هنگام نزدیک شدن، پناه بردن به خداوند. پس شیطان از تاکتیک‌های خود استفاده می‌کند تا در مواقع «آسانی» حواس‌مان را پرت کند تا در مواقع سختی آمادگی و سپاسگزاری و فروتنی و فروتنی‌مان را کاهش دهیم و «توانیم» به سوی خدا روی آوریم. به همین دلیل است که بسیار مهم است که در تمام اوقات قدردانی کنیم، چه در آسانی و چه در سختی، و ایمان خود را به او حفظ کنیم تا آنجا که ممکن است با مداومت در دعا در ساعات روشنایی و تاریکی. هر چه راه‌های شیطان را بیشتر می‌کنیم، دید و شنوایی و دل‌هایمان سخت‌تر، تیره‌تر، نور تیره‌تر می‌شود و بیشتر وارد تاریکی‌ها و گمراهی‌های بیشتر می‌شویم (حتی اگر در ظاهر روز باشد). هر چه بیشتر آگاهانه نافرمانی کنیم، برای ما آسان تر خواهد بود که باور کنیم که در واقع به درستی هدایت شده ایم، در حالی که چنین نیستیم.  

 

فریب:   شیطان به ما وعده توهم می دهد. او به ما قول می دهد و پس از اینکه ما را متقاعد کرد - در لحظه ناامیدی که به کمک نیاز داریم - فرار می کند. او دروغ می گوید، از فریب و فریب استفاده می کند. پیروان او نیز این کار را انجام می دهند. این از این واقعیت ناشی می شود که او غیرقابل اعتماد و "کاذب" است. او از ما می خواهد که در روابطمان با یکدیگر همین کار را انجام دهیم. این یک راه خوب برای تشخیص اینکه چه کسی دشمن ما است و چه کسی متحد ما است. او در قلب ما زمزمه می کند که آزار رساندن به دیگری امن تر از آسیب دیدن خود است، و ما را می ترساند که با نیش زدن قبل از نیش زدن، آسیب پذیری های خود را از یکدیگر پنهان کنیم. شیطان می داند که امانت داری و حقیقت جویی و پیمودن این راه تعهد می خواهد. شیطان نمی‌خواهد که ما به خدا متعهد بمانیم، و می‌خواهد که خدا را نافرمانی کنیم، همانطور که او از خدا نافرمانی کرد. بنابراین او از هر راهی استفاده می کند تا ما را متقاعد کند که خدا بهترین را برای ما نمی خواهد و در واقع شیطان دوست ماست. شیطان دوست ما نیست. او کار بسیار خوبی برای متقاعد کردن بسیاری از بشریت انجام می دهد. همانطور که در ابتدا انسان را متقاعد کرد که باور کند آنچه می گوید حقیقت است. او در این دنیا کار بسیار خوبی انجام می دهد و ما را فریب می دهد تا این را باور کنیم - و به همین دلیل است که می خواستم برخی از افکارم را با شما در میان بگذارم تا بتوانیم بیشتر از روش های او و آنچه باید مراقب آن باشیم آگاه شویم. شیطان سعی می کند از متحدان دشمن بسازد. برای اینکه ما را از هم جدا کنند. ولى داناى كه در برابر آيات خدا حسد و طمع و تكبّرى ندارند، آيات را مى شناسند. اینجاست که طلب علم از آیات الهی بسیار مهم است. کسانی که از هدایت خدا پیروی می کنند و اوامر او را اطاعت می کنند در امان و برکت خواهند بود و شیطان و پیروانش هیچ ترس و ناراحتی برای آنها ایجاد نمی کنند.  

 

ترس شیطان از ما می‌خواهد که «ترس» داشته باشیم تا از او و پیروانش و از انس و جن و مخلوقش بیشتر «ترسیم» تا از خود خدا «ترسیم». ترس از خدا خیلی مهم است. خدا از ما می‌خواهد که تنها از او بترسیم تا بیشتر از او اطاعت کنیم. او از ما می خواهد که از او اطاعت کنیم، زیرا شهادت می دهد که هیچ کس جز او حق پرستش ندارد و معبودی جز او نیست. شیطان برعکس این را می خواهد تا ما از ملکوت خدا بیفتیم و با ترس به قعر جهنم هدایت شویم. انسان با ترس از هر چیزی غیر از خدا، سلاح و دیوار می کشد که باعث تفرقه بیشتر مردم می شود. بیایید به یاد داشته باشیم که شیطان می‌خواهد ما را «تفرقه» کند، در حالی که خدا از ما می‌خواهد که در حقیقت، و اعمال محبت آمیز، متحد شویم. هر چه بیشتر بترسیم، کمتر از مسیرهای دشوار صعود به سوی خدا عبور می کنیم. ترس از فقر، ترس از طرد شدن، ترس از خیانت، ترس از شکست، ترس از دست دادن احترام دیگران، ترس از عدم تایید انسان، ترس از هر چیزی غیر از خدا. راهی که می‌توانیم بر ترس خود از هر چیزی غیر از خدا غلبه کنیم، تهذیب نفس و عشق ورزیدن و یاد او در هر کاری است و به یاد داشته باشیم که او قادر، توانا و به عنوان یاور و حافظ کافی است. وقتی خدا را با قلب و روحمان دوست داریم و دیگران را دوست داریم، این عشق به ما شهامت می‌دهد تا از مسیر دشواری عبور کنیم که ترس اغلب ما را از عبور از آن باز می‌دارد.  

 

شهوت: شیطان با استفاده از صدای خود و عطر گل شیرین خود که در نهایت به جایی می‌رسد و می‌میرد، احساسات شهوت را در قلب ما برمی‌انگیزد تا حواس‌مان را پرت کند و فریب دهد. او سعی می‌کند با استفاده از جادوی «عاشق شدن» مانند طلسمی که مانند دارو است، اما مختصر و موقت است، ما را متقاعد کند که خدا را در درون انسان‌های دیگر و سایر خلقت او جستجو کنیم. او از طریق شهوت ما را متقاعد می کند که یکدیگر را فریب دهیم تا پیوندهای خویشاوندی را بشکنیم و خانواده ها را از هم بپاشیم. این یک سم است. سم مهلک- و کسانی که تحت تأثیر مسکرات هستند بیشتر در دام او می افتند.  

 

تیرهای تفال، جادوی سیاه، جادوگری - همه راه های شیطانی هستند. هیچکس جز خدا از آینده خبر ندارد. خداوند اگر بخواهد بندگانش را از شر کسانی که این کارها را انجام می دهند حفظ می کند. شیطان سعی می کند ما را از قدرت سحر و جادو بیشتر از خداوند بترساند، اما کسانی که او را بسیار یاد می کنند و از صبر و دعا کمک می گیرند، از هر چیزی که اجازه دهد برای بندگانش اتفاق بیفتد، هر چند ظاهر شود، هیچ ترسی ندارند. بد، در واقع برای آنها خوب خواهد بود.  

غیبت، غیبت، تهمت: همه باعث تفرقه و دشمنی بین ما می شود. اینها روشهایی است که شیطان و فرزندانش برای تفرقه انداختن بین بشر و ایجاد مشاجره، ایجاد نفرت و بر هم زدن روابط به کار می برند. از آنها دوری کنیم تا موفق شویم.  

 

راه عبور از مسیرهای سخت، تسلیم در برابر خدا، اطاعت، اعمال محبت آمیز و ایثار است. اجازه ندهیم شیطان ما را از چیزی که خدا ما را به آن دعوت می کند منحرف کند یا ما را به عدم وجود دروغین خود متقاعد کند. به دلیل دشمنی و حسادت و حرص و بی احترامی متقابل تفرقه نگیریم - هیچ یک از ما به دلیل پیشینه، مذهب، زبان، موقعیت، سطح ثروت بدنی و فرزندان، برچسب ها، جنسیت هایمان بهتر از دیگری فرض نشویم. ظواهر بیرونی- مسئولیت افکار و گفتار و رفتار خود را بر عهده بگیریم و به خواست خداوند و رحمت او از ترس غیر او رها شویم و با مال و جان خود در راه رضای خدا بکوشیم و دیگران را به این امر دعوت کنیم. همینطور تا با هم به عنوان یک موجود بسم الرحمن الرحیم، خود را پاکیزه کنیم و از بدی دوری کنیم تا موفق شویم. بیایید با هم فکر کنیم، حقیقت را جستجو کنیم. بیایید تلاش کنیم تا موفقیت یکدیگر را بخواهیم تا موفقیت خودمان باشد. بیایید قضاوت منفی در مورد یکدیگر نداشته باشیم، بلکه همیشه سعی کنیم بهترین فکر را برای یکدیگر داشته باشیم و برای یکدیگر دعا کنیم. زیرا این واقعاً تنها موفقیتی است که ابدی است.  

 

من همه ما را دعوت می کنم تا با هم متحد شویم و به یکدیگر کمک کنیم تا با شیطان - دشمن مشترک ما - جنگ کنیم، نه با استفاده از سلاح های فیزیکی، بلکه با خاموش کردن شعله های بدون دود او با آب زندگی که از چشمه های قلب ما بیرون می زند. خدایا و یکدیگر را دوست بداریم  و با آرامش به نهرهای بهشت می ریزد. هر چه در ایمان به خدا که با گفتار و کردار نیک ما تأیید می‌شود بیشتر متحد شویم، فضای محفوظی که شیطان و تاریکی‌هایی که او را احاطه کرده است از آن بیرون رانده می‌شود. حتی بهتر از آن- این است که همه ما بتوانیم این فضای محافظت شده را با همدیگر به اشتراک بگذاریم، در حالت اولیه ای که خدا برای ما می خواهد. بیایید نماز را به طور منظم برپا کنیم و در عین پناه بردن به خدا از شر شیطان و طلب علم و حکمت و فهم، خود را به بهترین نحو در گفتار نیکو، صدقه و نیکی مشارکت دهیم. بیایید همه آنچه را که می‌گوییم و انجام می‌دهیم به عنوان قربانی یا قربانی در راه پرستش او به خدا اختصاص دهیم، زیرا او تنها حق پرستش را دارد.  

 

تأملات فوق بر اساس درک من از کتاب مقدس از جمله قرآن است. خداوند بر ما علم و حکمت و فهم بیفزاید و گناهان ما را ببخشد. 

همه ما را هدایت کند و نور و رحمت خود را بر ما بباراند و ابری را از حواس ما بزداید و ما را در غلبه بر شیطان ملعون یاری دهد. آمین

 

درود و رحمت بر شما و خانواده هایتان باد

لاله

bottom of page