top of page
Faint Glow

خود انعکاس

shutterstock_1746016805.jpg
Faint Glow
Self-Relection: A dialogue with Lale Tuncer and Lee Weissman
Faint Glow

اندیشیدن در افکار، مقاصد، گفتار و اعمالمان برای به دست آوردن درک بهتری از اینکه چه کسی هستیم، به چه چیزی اعتقاد داریم، هدف روحمان و اینکه چگونه می توانیم خودمان را بهتر کنیم.

چرا تأمل در خود مهم است؟

انعکاس خود می تواند به ما کمک کند تا بهزیستی عاطفی، روحی، ذهنی و جسمی خود را بهبود بخشیم.

چگونه بازتاب من می تواند به دیگران کمک کند؟

وقتی در مورد تجربیات عاطفی خود که با رویدادهایی که در زندگی ما اتفاق افتاده است فکر می کنیم، می توانیم توانایی خود را برای همدردی با دیگرانی که با آنها روبرو هستند یا تجربه های مشابهی را تجربه کرده اند، توسعه دهیم. بنابراین، به عنوان مثال، اگر شما از طریق یک رویداد آسیب زا به عنوان مثال از دست دادن یک کودک در یک تصادف غم انگیز جاده ای گذرانده اید - با تأمل در این مورد به شما احساس می کنید که چه چیزی به شما کمک کرده و چه چیزی به شما کمک نکرده است که به مواجهه با چالش های روزمره زندگی ادامه دهید. و هنگامی که ما افکار، تأملات و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک می گذاریم، شخصی که خود منعکس می کند می تواند فرد دیگری را قادر سازد تا بهتر با تجربیات منفی خود کنار بیاید. با کمک به شخص دیگری از طریق به اشتراک گذاشتن و صحبت کردن در مورد تجربیات گذشته خود، می توان به هدفی مثبت کمک کرد که به فردی که تجربه منفی را تجربه کرده است، معنا بخشد - و به ما کمک کند تا در زمان های تاریک به دیگران نور بیاوریم و به دیگران امیدوار باشیم. ممکن است احساس ناامیدی کند

از طریق خود بازتابی، افراد اغلب احساس مثبت تری می کنند و به نظر می رسد که انرژی آنها به دیگران تابیده می شود و آنها را نیز احساس شادی می کند. وقتی خودمان احساس خوشبختی می کنیم، بیشتر در اعمال محبت آمیز شرکت می کنیم که می تواند باعث شود دیگران نیز احساس خوشبختی کنند. 

چگونه می توانم خود انعکاسی بیشتری داشته باشم؟

ما می‌توانیم در هر کاری که انجام می‌دهیم هوشیار و متفکر باشیم، اما توسعه توانایی خودآگاهی حتی در هرج و مرج زندگی روزمره‌مان به زمان و تجربه نیاز دارد. اغلب افراد زمانی که در فضایی آرام، آرام و راحت و بدون حواس پرتی قرار می گیرند، احساس توانایی بیشتری برای انعکاس می کنند. خوداندیشی در ابتدا می‌تواند تجربه‌ای ناراحت‌کننده و دردناک باشد، زیرا وقتی به تجربیات ناخوشایند فکر می‌کنیم، می‌تواند احساساتی را ایجاد کند که در زمان رویداد وجود داشته است که اگر در آن زمان با آن مواجه نشده باشیم، می‌تواند باعث اضطراب و نگرانی ما شود. یک تجربه احساسی منفی با این حال، با اعتقاد به اهمیت تأمل در خود، اگر به کنار گذاشتن ترس‌های خود ادامه دهیم و با این احساسات روبرو شویم، اغلب بهترین راه برای یادگیری در مورد خود و محیط‌مان است.

اگر در کل فرآیند خود انعکاسی تازه کار هستید، ممکن است با چند سوال ساده شروع کنید. چند نمونه عبارتند از:

من کی هستم؟ چرا من اینجا هستم؟ من از زندگی چه می خواهم؟ چه چیزی مرا خوشحال می کند؟ چه چیزی مرا غمگین می کند؟ چه موقعیت هایی باعث مضطرب شدن من می شود؟ چه موقعیت هایی به من احساس آرامش می کند؟ چه موقعیت هایی به من احساس آرامش می کند؟ چه چیزی را در مورد خودم دوست دارم و چرا؟ دیگران چه چیزی را در مورد من دوست دارند و چرا؟ من چیکار کنم  مثل خودم نیستم و چرا؟ دیگران چه چیزی را در من دوست ندارند و چرا؟ می خواهم در زندگی به چه چیزی برسم و چرا؟ موفقیت برای من چه معنایی دارد؟  

سؤالات «چی» و «چرا» می‌توانند شروع خوبی برای تأمل در خود باشند... آنها می‌توانند به ما کمک کنند تا در تصمیم‌گیری و تعیین هدف زندگی‌مان - به ما کمک کنند تا بفهمیم چه چیزی به ما در زندگی معنا می‌دهد. وقتی این را فهمیدیم، می‌توانیم از آن استفاده کنیم تا بتوانیم به راه‌هایی فکر کنیم که می‌توانیم رفتار خود را در حال و آینده شکل دهیم و محیط‌هایمان را تغییر دهیم تا احتمال بیشتری برای تحقق هدف خود داشته باشیم. هنگامی که فرآیند درک خود را شروع می کنیم، و می دانیم که چه کسی هستیم، می توانیم بر این تمرکز کنیم که چگونه می توانیم با خودمان صادق باشیم- و زمانی که شروع به وفادار بودن با خود کنیم، طبیعتا شادتر و مثبت تر می شویم و این می تواند به ما کمک کند. که گذشته مان را رها کنیم...

 

هنگام تأمل در مورد یک تجربه خاص، ممکن است بپرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ چرا این اتفاق افتاد؟ آیا کاری بود که انجام دادم که می توانست بر چرایی این اتفاق برای من تأثیر بگذارد؟ چه چیزی می توانم از این تجربه بیاموزم که بتوانم از آن برای کمک به خود و دیگران استفاده کنم؟ چرا مهم است که من در مورد این تجربه فکر کنم؟  

سوالات "چگونه" مرحله بعدی هستند:

این تجربه چه تاثیری بر من داشته است؟ این تجربه چگونه بر دیگران تأثیر گذاشته است؟ چه حسی به من داد؟ چه احساسی در دیگران ایجاد کرد؟ چگونه می توانم از این تجربه یاد بگیرم تا به خودم کمک کنم؟ چگونه می توانم از تجربه یاد بگیرم تا به دیگران کمک کنم؟  

وقتی در مورد تجربیات منفی گذشته فکر می کنیم، می توانیم از آن تجربه یاد بگیریم و آن را به دیگران منتقل کنیم. برخی از تجربیات منفی ممکن است به دلیل اشتباهی رخ داده باشد که در گذشته مرتکب شده ایم - یادآوری این نکته می تواند مفید باشد که همه ما انسان هستیم و ممکن است اشتباه کنیم - آنچه مهم است این است که از آنها درس بگیریم و سعی کنیم مرتکب اشتباه نشویم. دوباره همان اشتباه به محض اینکه بتوانیم آنها را به عنوان اشتباه «تعریف» کنیم، احتمال کمتری وجود دارد که به اشتباهات مشابه ادامه دهیم، زیرا ثابت کرده‌ایم که اعمال ما به شیوه‌ای منفی در زندگی ما یا دیگران منجر شده است. خوداندیشی راهی عالی برای کمک به ما برای «تعریف اشتباهاتمان» است.

گاهی اوقات وقتی فکر می کنیم، به این نتیجه می رسیم که یک اتفاق منفی به دلیل اعمال شخص دیگری رخ داده است. این می تواند احساسات خشم و نفرت و رنجش را ایجاد کند که می تواند تأثیر منفی بر زندگی خود ما و در نتیجه روی اطرافیانمان بگذارد. حتی از منفی نگری دیگران، از طریق خود اندیشی می توان از تجربیات و اشتباهات دیگران درس گرفت. به عنوان مثال، اگر کسی نسبت به شما ظلم کرده است، می‌توانیم در مورد اینکه اعمال طرف مقابل چه احساسی در ما ایجاد کرده است، فکر کنیم تا بهتر با دیگرانی که شرایط مشابهی را پشت سر می‌گذارند، تأکید کنیم. می‌توانیم رفتارهایمان را طوری تنظیم کنیم که اشتباهات مشابهی را مرتکب شویم و مانند کاری که با ما انجام شده است، در زندگی دیگران منفی نشویم. از طریق تأمل می‌توانیم سعی کنیم کسی را که احساس می‌کنیم نسبت به ما ظلم کرده است را درک کنیم و برایش بهانه بیاوریم و از طریق تأمل در اشتباهات خود در گذشته می‌توانیم سعی کنیم با او همدلی کنیم و چرا آنها ممکن است به روشی خاص عمل کرده باشند. . زمانی که بتوانیم این کار را انجام دهیم، به احتمال زیاد می‌توانیم دیگران را به‌خاطر اشتباهات و رفتارهای منفی‌شان «ببخشیم» و از طریق بخشیدن دیگران، می‌توانیم خشم، نفرت و کینه‌ای را که ممکن است به وجود بیاوریم، «رها کنیم». در ابتدا نسبت به آن شخص احساس کرده ایم و آن انرژی منفی را از خودمان نیز حذف کرده ایم.

در مواقع دیگر ممکن است متوجه شویم که از طریق خود بازتابی قادر به "درک" چرایی رخداد یک رویداد خاص نیستیم - تنها چیزی که می دانیم این است که اتفاق افتاده است، و احساس خاصی را در ما ایجاد کرده است. این تجربه خود می تواند بسیار مفید باشد. از طریق تأمل در مورد توانایی درک نکردن یک تجربه - می تواند به ما بیاموزد که در مورد عدم شناخت خود از جهان فروتنی بیاموزیم، و یادآوری اینکه ما همه پاسخ ها را نداریم - می تواند مفید باشد و گاهی اوقات چیزهایی به دلایلی اتفاق می افتد. فراتر از توانایی ما برای درک انسان‌ها گاهی اوقات می‌توانند به طور طبیعی تمایل داشته باشند که بتوانند هر چیزی را که در زندگی خود و اطرافیانشان اتفاق می‌افتد درک و توضیح دهند. ما گاهی اوقات با این فرض که خودکفا و دانا هستیم - که می تواند یک روش بسیار خود ویرانگر برای نگاه کردن به زندگی باشد - فریفته می شویم - می تواند منجر به ناسپاسی و تکبر شود و باعث شود روح ما آمادگی کمتری برای مقابله با آن داشته باشد. و خود را با یک رویداد مهمی که ممکن است در زندگی ما رخ دهد مانند سوگواری یکی از عزیزان، از هم گسیختگی یک رابطه، آسیب جسمی شدید و غیره سازگار کنیم.  هنگامی که اتفاقاتی رخ می دهد که ما انتظار نداریم یا نمی فهمیم، ممکن است باعث شود ما احساس ناامیدی و ناامیدی کنیم و باعث شود دیگران را مقصر بدانیم و مسئولیت زندگی خود را به عهده نگیریم. اگر روحمان برای بدترین سناریو آماده نباشد، احتمال بیشتری دارد که از علائم نوع استرس پس از سانحه رنج ببریم. از طریق انعکاس رویدادهایی که در زندگی ما رخ داده است، می تواند به ما کمک کند تا نیاز به کنترل زندگی خود را "رها کنیم" و به ما کمک کند به یاد بیاوریم که آینده را نمی دانیم، نمی توانیم گذشته را کنترل کنیم. احساس «آرامش» که می‌تواند با «تسلیم شدن» به منبعی بزرگ‌تر از خود به وجود بیاید که ما نمی‌توانیم آن را درک کنیم - تا زمانی که تمام تلاش خود را برای داشتن یک زندگی «مثبت» و کمک به دیگران انجام دهیم.  

تأمل در مورد یک تجربه مثبت نیز می تواند بسیار مفید باشد. این می تواند به ما کمک کند تا اعمال خود را به احساسات و عواطف مثبت به خود و اطرافیانمان متصل کنیم و از این رو احتمال ادامه آن رفتار را بیشتر کنیم.

 

گاهی اوقات تجربه ای که ممکن است برای ما مثبت بوده باشد می تواند منجر به منفی شدن اطرافیانمان شود. به عنوان مثال، رانندگی در یک ماشین سریع می تواند خطرناک باشد و زندگی دیگران را به خطر بیندازد. یا انجام یک سرگرمی که باعث رضایت کوتاه مدت می شود مانند نوشیدن الکل، یا مصرف مواد مخدر ممکن است باعث شود کنترل رفتار خود را از دست بدهیم و مرتکب عملی شویم که می تواند باعث تخریب روابط ما شود. با تأمل در رفتار و دلایل آن، می‌توان به ما کمک کرد تا مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیریم و بر تمایلات خود برای لذت‌های دنیوی که می‌تواند باعث آسیب به دیگران مانند شهوت، طمع، تنبلی و غیره شود، کنترل بیشتری داشته باشیم. دریابید که تداوم طولانی مدت در رویدادها یا تجربیاتی که رضایت کوتاه مدتی را فراهم می‌کنند، می‌تواند مانند یک توهم به نظر برسد که در ساعت نیاز ما را رها می‌کند و تا زمانی که از آنها فکر نکنیم و از آنها درس نگیریم، می‌توانیم توانایی حفظ یک احساس طولانی‌مدت را از دست بدهیم. آرامش و تحقق درونی  

(در بالا نوشته ای بر اساس بازتاب های دکتر لاله  تونسر)

 

 

 

 

 

bottom of page